انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۲۴۰

۱

عاشقی چیست مبتلا بودن

با غم و محنت آشنا بودن

۲

سپر خنجر بلا گشتن

هدف ناوک قضا بودن

۳

بند معشوق چون به بستت پای

از همه بندها جدا بودن

۴

زیر بار بلای او همه عمر

چون سر زلف او دوتا بودن

۵

آفتاب رخش چو رخ بنمود

پیش او ذرهٔ هوا بودن

۶

به همه محنتی رضا دادن

وز همه دولتی جدا بودن

۷

گر لگدکوب صد جفا باشی

همچنان بر سر وفا بودن

۸

عشق اگر استخوانت آس کند

سنگ زیرین آسیا بودن

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۷۴
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۵۶
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۴۲

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۵/۱۰/۱۰ - ۱۱:۰۵:۲۴
رکن اول این شعر با فاعلاتن شروع میشه و اگه ابیاتی با هجای کوتاه شروع شده باز اصل وزن با فاعلاتنهلطفا اصلاح کنید