
انوری
شمارهٔ ۱۴۸ - عمادالدین پیروزشاه وقتی به خانهٔ حکیم به عیادت آمده بود انوری در شکر آن گفته
۱
ای خداوندی که بنای جهان یعنی خدای
گوهر پاک ترا اصل نکوکاری نهاد
۲
آستان ساحت جاه ترا چون برکشید
عقل کل هم پای بر خاکش بدشواری نهاد
۳
فتنه را خواب ضروری دیده از گیتی بدوخت
چون قضا در دیدهٔ بخت تو بیداری نهاد
۴
دی حیات تو نهادستی مرا در تن چنانک
بالله ار در خاک هرگز ابر آذاری نهاد
۵
عذر آن اقدام چون خواهم که خاکش را سپهر
سرمهٔ چشم خداوندی و جباری نهاد
۶
شاد باش ای مصطفی سیرت که خلق شاملت
بیتکلف بر تکبر داغ بیزاری نهاد
۷
از شرف در عرض من عرقی نهادستی چنانک
مصطفی در نسل بوایوب انصاری نهاد
تصاویر و صوت


نظرات