انوری

انوری

شمارهٔ ۳۵۱ - کیسه‌ای به حکیم وعده کرده‌اند آن را با کاردی طلب می‌کند

۱

ای کمال زمان بیا و ببین

که ز عشقت چگونه می‌سوزم

۲

با بهار رخت تواند گفت

شب یلداکه روز نوروزم

۳

در فراق رخ چو خورشیدت

روشنایی نمی‌دهد روزم

۴

کیسه‌ای دادیم در این شبها

که همی وام صحبت اندوزم

۵

روزها رفت و من نمی‌دانم

که بر آن کیسه کیسه‌ای دوزم

۶

یارب از کاردی بود با آن

که بدان کین دشمنان توزم

۷

سر چو سرو از نشاط بفرازم

رخ ز شادی چو گل برافروزم

۸

وگر این کار هست بیهوده

تن زن آنگاه کاسهٔ یوزم

۹

سایه بر کار این سخن مفکن

زانکه چون سایه بر تو آموزم

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۲۴
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۶۱۵
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۳۴۵

نظرات