انوری

انوری

شمارهٔ ۴۲۱ - در طلب سرکه و آبکامه

۱

ای حکم ترا قضای یزدان

داده چو قدر گشادنامه

۲

تو عمدهٔ ملکی و ممالک

لوحست و کفایت تو خامه

۳

در خاک نهاده آب و آتش

پیش سخط تو بارنامه

۴

در جنب کفت سیاه‌کامه است

حاشا فلک کبود جامه

۵

آن شب که در آن جناب میمون

با عیش چنان مع‌الغرامه

۶

در حجر گک نصیر خباز

بودیم چه خاصه و چه عامه

۷

از چنگ خیال پر سماتی

وز باده دماغ پر شمامه

۸

بر دست چپم یگانه‌ای بود

در کسوت جبه و عمامه

۹

او را بطلب بگو چه کردی

ما را بدو وعده شادکامه

۱۰

در آتش صبر چند باشم

ساکن چو سمندر و نعامه

۱۱

این قصه چنین بر آب منویس

هم سرکه بده هم آبکامه

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۶۳۴

نظرات