
انوری
رباعی شمارهٔ ۱۴
۱
دل باز چو بر دام غم عشق آویخت
صبر آمد و گفت خون غم خواهم ریخت
۲
بس برنامد که دامن اندر دندان
از دست غم آخر به تک پای گریخت
تصاویر و صوت



نظرات