
انوری
رباعی شمارهٔ ۸۴
۱
چشمم ز غمت به هر عقیقی که بسفت
بر چهره هزارگل ز رازم بشکفت
۲
رازی که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم به زبان حال با خلق بگفت
تصاویر و صوت



نظرات