
عارف قزوینی
شمارهٔ ۵۴ - عدل مزدک پایداری عشق!
۱
به غیر عشق نشان از جهان نخواهد ماند
بماند عشق ولیکن جهان نخواهد ماند
۲
خزان عمر من آمد بهار عمر تو شد
بهار عمر تو هم ای جوان نخواهد ماند
۳
به زیر سایهٔ دیوار نیستی است سرم
رهین منت هفت آسمان نخواهد ماند
۴
بدان که مملکت داریوش و کشور جم
به دست فتنهٔ بیگانگان نخواهد ماند
۵
به رنجبر ببر از من پیام کز اشراف
دگر به دوش تو بار گران نخواهد ماند
۶
به کار باش، مده وقت را ز کف مِنبَعد
مجال و وقت به عاجزکُشان نخواهد ماند
۷
گدای کوی خرابات را بشارت ده
هم عنقریب شَهِ کامران نخواهد ماند
۸
بماند از پس سی قرن عدل مزدک لیک
به غیر ظلم ز نوشیروان نخواهد ماند
۹
بگو به عارف بیخانمان خانهبهدوش
که جز خدا و تو کس لامکان نخواهد ماند
نظرات