آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۱۹

۱

تو را سزاست ببالا لباس دارائی

بکوب نوبت وحدت بکاخ یکتائی

۲

تو حسن داری و خوبان بخویش مغرورند

تو گنج بخشی و قارون بلاف دارائی

۳

بصیرت از تو در این پرده دید مردم چشم

وگرنه کس نشنیده زپیه بینائی

۴

اگر که قدرت تو پشه ای برانگیزد

فتد زهیبت او پیل از توانائی

۵

اگر زحسن خود او را نه بسته ای زیور

چگونه یوسف مصری کند خودآرائی

۶

بکنه ذات تو هرگز نبرده ره امکان

بگو حکیم بنه فکر خام سودائی

۷

پی شناختنت معترف بعجز احمد

مگر تو در صفت خویش خود بفرمائی

۸

مظاهر تو نبی و علی و اولادش

از این ظهور مگر در میان ما آئی

۹

پناه میبرد آشفته بر در حیدر

که از کرم در رحمت بر اوی بگشائی

۱۰

مدر تو پرده آشفته را بپنجه عدل

روا مدار زدرویش خویش رسوائی

تصاویر و صوت

نظرات