آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۱۲۶۰

۱

در طور دلم نورصفت جلوه‌گر آیی

شب شعله شوی باز و چو شمعم به سر آیی

۲

سودا نهمت نام و یا عشق کدامی

هر روزه به رنگ دگری جلوه‌گر آیی

۳

گه بانگ انا الحق به سر دار برآری

منصورصفت گه به سر دار برآیی

۴

گه در دم نایی بدمی نغمه دلکش

گه ناله جان سوزی از نی به در آیی

۵

یعقوب شوی گاه به یوسف بنهی دل

گه‌گاه به رنگ پدر و گه پسر آیی

۶

گه گلبن و گه گل به سر شاخ به گلزار

گه بلبل و بر جلوه گل نغمه‌گر آیی

۷

گه می‌شوی اندر خم استاد فلاطون

گه ساقی و گه نشئه و گاهی اثر آیی

۸

گه دجله نیلی به ره موسی فرعون

گه بهر خلیل الله باغ از شرر آیی

۹

گه بر دم عیسی بدمی پرورش روح

گه اژدر موسی شده و سحر خور آیی

۱۰

گه لیلی طنازی اندر حشم ناز

مجنون شوی آنگاه به کوه و کمر آیی

۱۱

اندر همه ذرات عیانی و نهانی

نادیده و بینند چو نور بصر آیی

۱۲

بازآ به سرم یار خدا را ز سر مهر

تا سعد شود نحس چو تو در صفر آیی

۱۳

گر ماه صفر نحس تویی اصل سعادت

اکسیر نحاسی و به مس خورده ار آیی

۱۴

هم مظهر حقی تو و هم مظهر آثار

نبود عجب ار زآنکه بهر رنگ برآیی

۱۵

آشفته به درگاه تو ای شاهد پناهد

گر جور بسی برده تواش دادگر آیی

۱۶

شاهنشه امکانی و در طوس غریبی

شاید که غریبان را وقتی به سر آیی

تصاویر و صوت

نظرات