آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۲۰

۱

دهد به باغ اگر جلوه قد دلجو را

کناره‌جوی شود سَروْ‌بُن لبِ جو را

۲

به غیر هندوی خال تو ای بهشتی‌روی

نداده جای کسی در بهشت هندو را

۳

کنند عید خلایق اگر به ماه صیام

ز طرف بام نمایی هلال ابرو را

۴

کمند رستمت ار باید و چَهِ بیژن

ببین به طرف زنخدان درست گیسو را

۵

تو را رسد که به رویین‌تنی زنی نوبت

زره کنی چو به تن حلقه حلقهٔ مو را

۶

روم به صیدگه آهوان که در نخجیر

مگر خورم به غلط تیر غمزهٔ او را

۷

چه جادویی‌ست خدا را که چشم فتّانت

بر آفتاب کشیده‌ست تیغ ابرو را

۸

فتد به طُرّهٔ شیرین هر آنکه چون خسرو

به مشک چین ندهد خاک کوی مشکو را

۹

ز چهره پرده فروهل گره به زلف مزن

که برگ گل بنهد رنگ و غالیه بو را

۱۰

کنی خیال شبیخون اگر به ترک نگاه

به غمزه در شکنی اردوی هلاکو را

۱۱

ز دست برد دل آشفته را خم زلفت

بدان طریق که چوگان پادشه گو را

۱۲

خدیو ایران کز بیم او به هامون شیر

ز مهر پرورد اندر کنار آهو را

تصاویر و صوت

نظرات