آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۳۰۸

۱

تو آن شهی که ز افلاکیان ستانی باج

ز خاک درگه تو روح قدس سازد تاج

۲

قمر رکابی و کیوان جناب و می‌زیبد

که هندوان تو گیرند زآفتاب خراج

۳

گر آفتاب جمالت نمیشدی طالع

هنوز صبح ازل بد نهان بظلمت داج

۴

کمینه پایه تخت جلال تو کرسیست

اگر سریر سلیمان بدی زتخته عاج

۵

اگر کلیم که در طور نور روی تو دید

و گر مسیح زلعل لب تو یافت علاج

۶

اگر نه پنجه خیبر گشای توبودی

که داد دین پیمبر بدست و تیغ رواج

۷

عیان حقیقت حقت بود زسر تا پا

چو نور شمع که پیداست از سراج زجاج

۸

لسان حقی و دست خدا که گفت و شنید

به پشت پرده نبیت بلیلة المعراج

۹

اگرنه واسطه بودی تو آفرینش را

چهار طبع مخالف نمیگرفت مزاج

۱۰

کمین سگی زسگان در تو آشفته است

به آستان جلال تو بار یابد کاج

تصاویر و صوت

نظرات