
آشفتهٔ شیرازی
شمارهٔ ۳۱۰
۱
وقت آنست که بیرون فکنی رخت از کاخ
تنگ شد خانه ببر رخت سوی باغ فراخ
۲
سزد ار یار گل اندام بگلزار چمد
سرو بالای سهی قد بنشین گو در کاخ
۳
تا بکی صورت گل نقش کنی بر دیوار
بود اکنون که بچینی گل سوری از شاخ
۴
گو نواسنج شود بلبل شیدا در باغ
زاغ تا چند نشنید بگلستان گستاخ
۵
توبه در فصل گل آشفته زمستان مطلب
می بده کم نرود گفته زاهد بصماخ
نظرات