آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۸۷۱

۱

ما زآزادگان پادشهیم

پادشه را مقیم بارگهیم

۲

ملک گیریم گرچه بی سپهیم

تاج بخشیم گرچه بی کلهیم

۳

رشک بر ماه اوج اونبریم

ماکه با یوسفی چنین بچهیم

۴

سود بر مه کلاه گوشه فقر

روشنی بخش آفتاب و مهیم

۵

پیش ارباب صنعت اکسیریم

در نظرها اگر چه خاک رهیم

۶

بر بساط جم است تکیه ما

گرچه بر باد داده دستگهیم

۷

تو زاغماض عفو خود آگاه

ما بتقصیر خویشتن گوهیم

۸

زده بر چهره آب مهر علی

گرچه زاعمال خویش روسیهیم

۹

عشق آشفته گر گناه بود

ما بفتوای عشق بی گنهیم

تصاویر و صوت

نظرات