آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شمارهٔ ۹۰۴

۱

نسزد به باد دادن خم زلف عنبرافشان

به خطا چه می‌پسندی که عبیر گردد ارزان

۲

بسپهر بزم مستان بنگر بجام و ساقی

که گرفته با هلالی مهی آفتاب رخشان

۳

سحرش خمار دارد دل و جان فکار دارد

نخوری فریب ایدل زسرود عیش مستان

۴

چه کشی زرخ نقاب و بچمی بطرف گلشن

نسزد بماه جلوه نزید بسرو جولان

۵

زشکنج زلفش آشفته تو داد دل گرفتی

که درو بماندی آنقدر که شده چو تو پریشان

تصاویر و صوت

نظرات