
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۱۷۵
۱
از قید غم جهان شد آزاد
هر کو دل و جان بعشق او داد
۲
برجان خراب عشق بازان
تا چند کند جفا و بیداد
۳
شد نوبت وصل و هجر بگذشت
وارستم ازین غم و شدم شاد
۴
کی بهره بود ز عاشقانت
زاهد که کند ز عشق واداد
۵
هرگز ز کمند زلف جانان
جان و دل ما نگشت آزاد
۶
شد عین شراب آخر کار
آن دل که ز جرعه زدی داد
۷
معشوقه پرست شد اسیری
از زهد دگر کجا کند یاد
تصاویر و صوت

نظرات