اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲۴۸

۱

شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد

طیران به لامکان کرد باقی بی فنا شد

۲

از مجلس طبیعت یکباره چون برون رفت

در عالم الهی مستغرق لقا شد

۳

عارف که چشم جانش بینا بنور حق شد

از عادت گدائی بگذشت و پادشا شد

۴

هر دل که غوطه خورد در قعر بحر نابود

ازچونی چرائی بیچون و بی چرا شد

۵

در هر زمان بنقشی باشد ظهور تامش

این دم بدان بتحقیق کان نقش نقش ما شد

۶

از عین جمع و وحدت آمد بفرق و کثرت

در منتها بنقشم باز عین مبتدا شد

۷

خورشید وحدت ما طالع شد از دو عالم

چون مغرب اسیری آن مشرق بقا شد

تصاویر و صوت

نظرات