اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۳۳۹

۱

هنگام آن آمد که من این پرده ها را بردرم

شهباز و سیمرغی شوم از چرخ گردون بگذرم

۲

ویران کنم این آشیان سازم مکان در لامکان

گردد همه کون و مکان چون بیضه زیر شهپرم

۳

بگذارم این نام و نشان ازما ومن یابم امان

گردم فنای جاودان چون در جمالش بنگرم

۴

چون یار بردارد نقاب آید برون مه از حجاب

هر ذره گردد آفتاب از نور مهر خاورم

۵

در پرتو نور خدا از ما و من گشتم جدا

شد ظلمتم نور و صفا من عین نور انورم

۶

هم صورت و معنی منم هم حجت و دعوی منم

هم دنیی و عقبی منم هم از دو عالم برترم

۷

تا گشت جانم با نوا از گنج وصل جانفزا

کردم اسیری گم ترا دیگر چه یادت آورم

تصاویر و صوت

نظرات