اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۴۶۲

۱

خوی کردم با جفای عشق تو

باختم جان در وفای عشق تو

۲

جان و دل آمد کمینه ماحضر

عاشقانرا از برای عشق تو

۳

دارد از شاهان فراغت در جهان

هرکه شد از جان گدای عشق تو

۴

گشت پر غوغا و آشوب و فتن

هر دو عالم از صدای عشق تو

۵

ترک عشقت جان به یغما می برد

جان و دل بادا فدای عشق تو

۶

دارد استغنا ز هر برگ و نوا

جان که باشد بی نوای عشق تو

۷

برزبان حال بی صوت و حروف

بوده عالم در ثنای عشق تو

۸

درد عشقت نیست بی درمان ولی

هست جانبازی دوای عشق تو

۹

در جهان جان اسیری را نبود

هیچ مطلوبی ورای عشق تو

تصاویر و صوت

نظرات