
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۶۳
۱
جمال یار برانداخت پرده از ناگاه
عیان نمود بنقش جهان رخ چون ماه
۲
چو لااله ز رویش نقابها برداشت
نمود از همه عالم جمال الاالله
۳
مباش منکر اگر زانکه گفتمت همه اوست
که کشف و عقل بدین دعوی اند هر دو گواه
۴
روان ز هر ورق آیات حسن او خوانیم
بمصحف رخ خوبان چو میکنیم نگاه
۵
اگر چه عاشق و قلاش و مست و اوباشم
بروی دوست که دارم همیشه روی براه
۶
مرا ز قهر مترسان و ناامید مکن
به لطف دوست چو عشاق کرده اند پناه
۷
اسیریا، سرطاعات نیستی آمد
چرا که نیست چو هستی بدین عشق گواه
نظرات