
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۱۵
۱
آن دلبر پنهانی سرمست بصحرا شد
خود را بجهان بنمود عالم همه شیدا شد
۲
آن کسوت بیچونی برکند لباس چون
پوشید و برون آمد سر فتنه و غوغا شد
۳
در عشوه و ناز آمد معشوقه و عاشق گشت
گه لیلی و مجنون است گه وامق و عذرا شد
۴
هر دم بدگر جلوه بنمود رخ خود را
از عشوه گوناگون غارتگر دلها شد
۵
تا میل همه دل ها جز جانب او نبود
از روی نکو رویان آن حسن هویدا شد
۶
اندر نظر عارف اغیار خیال آمد
بر نقش همه عالم یار است که پیدا شد
۷
جان محرم وصل آمد چون نقش اسیری رفت
از قید دویی وارست با مطلق یکتا شد
نظرات