
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۱۵۳
۱
ای مهر همچو مه ز رخت کرده کسب ضو
خال رخ تو برده ز مشک ختن گرو
۲
از طرف بام چرخ برین باد و صد هراس
سر میکشد برای تماشات ماه نو
۳
بینم خراب حال دل ای عیسوی نفس
پا از سرم مکش نفسی از برم مرو
۴
در هر دلی که عشق بر افراشت رایتی
او رنگ سلطنت چه و طرف کلاه کو
۵
در جان آنکه تخم محبت نکاشتند
باشد هزار خرمن طاعت به نیم جو
۶
برق سبک عنان هوا آنقدر نداد
مهلت دل مرا که کند کشت خود درو
۷
اسرار جام جم طلبی پیش پیر دیر
جامی بنوش و غافل از اسرار خود مشو
نظرات