حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۶۸

۱

دل و دین می کنی یغما بدین رخ

جهان گشتم ندیدم اینچنین رخ

۲

چه آتش پارهٔ بگرفته مأوا

بکانون دلم ز آن آتشین رخ

۳

بشکر خنده زد آن انگبین لب

بنسرین طعنه زد آن یاسمین رخ

۴

نیاز آرند خیل نازنینان

بر آن سرو ناز نازنین رخ

۵

نهند بر آستان سر منکرانت

ید و بیضا چو آرد ز آستین رخ

۶

ز خط خضر بود آب بقانوش

ز لب عیسی دم گردون نشین رخ

۷

از آن زلف و جبین در مجمع حسن

نموده کفر و دین باهم قرین رخ

۸

سوی صورتگر چین گر خرامی

بگوید مرحبا حسن آفرین رخ

۹

چو اسرار الهی پرده پوش است

مگر مرآت حق بینی است این رخ

تصاویر و صوت

نظرات