حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۸۳

۱

جهان گیرئی کز سیاهی برآید

ز شمشیر ابروی ماهی برآید

۲

هر افسون و نیرنگ کآید ببابل

ز جادوی زلف سیاهی برآید

۳

جوانا مبر جور ز اندازه ترسم

که از سینه گرمی آهی برآید

۴

چو افتاده ما را که کام دگرها

اگر از تو گاهی نه گاهی برآید

۵

تعلل چرا چون علاج دل ما

ترا ای مسیح از نگاهی برآید

۶

به هر سوست گوش امیدم که شاید

صدای درائی ز راهی برآید

۷

چو کوهی است بار غمت بر دل زار

بکوهی چسان پرکاهی برآید

۸

مه چرخ بین هر شب و طالع ما

که ماهی برآید که ماهی برآید

۹

عجب سرزمینی است کاخ محبت

گدائی اگر رفت شاهی برآید

۱۰

بتلخی دهد جان شیرینش اسرار

چو رفت از برت جان الاهی برآید

تصاویر و صوت

نظرات