عطار

عطار

بخش ۷ - الحکایه و التمثیل

۱

سئوالی کرد زین شیوه یکی خام

از آن سلطان بر حق پیر بسطام

۲

که از بهر چرا عالم چنین است

که آن یک آسمان این یک زمین است

۳

چو آن پیوسته در جنبش فتادست

چرا این ساکن اینجا ایستادست

۴

چرا این هفت گردد بر هم اینجا

چرا جاییست خاص این عالم اینجا

۵

جوابش داد آن سلطان مطلق

که بشنو این جواب از ما علی الحق

۶

سخن بشنو نه دل تاب و نه سر پیچ

برای این که می‌بینی دگر هیچ

۷

چو ما در اصل کل علت نگوییم

بلی در فرع هم علت نجوییم

۸

چو عقل فلسفی در علت افتاد

ز دین مصطفا بی دولت افتاد

۹

نه اشکالست در دین و نه علت

بجز تسلیم نیست این دین و ملت

۱۰

ورای عقل ما را بارگاهیست

ولیکن فلسفی یک چشم راهیست

۱۱

همی هر کو چرا گفت او خطا گفت

بگو تا خود چرا باید چرا گفت

۱۲

چرا و چون نبات و خاک وهمست

کسی دریابد این کو پاک فهمست

۱۳

عزیزا سر جان و تن شنیدی

ز مغز هر سخن روغن کشیدی

۱۴

تن و جان را منور کن باسرار

وگرنه جان و تن گردد گرفتار

۱۵

چو می‌بینی بهم یاری هر دو

بهم باشد گرفتاری هر دو

۱۶

مثال جان و تن خواهی ز من خواه

مثال کور و مفلوج است در راه

تصاویر و صوت

نظرات