عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۱۸۲

۱

سر زلف تو بوی گلزار دارد

لب لعل تو رنگ گلنار دارد

۲

از آن غم که یکدم سر گل نبودت

ببین گل که چون پای بر خار دارد

۳

اگر روی تو نیست خورشید عالم

چرا خلق را ذره کردار دارد

۴

وگر نقطهٔ عاشقان نیست خالت

چرا عاشقان را چو پرگار دارد

۵

وگر زلف تو نیست هندوی ترسا

چرا پس چلیپا و زنار دارد

۶

دهانت چو با پسته‌ای تنگ ماند

شکر تنگ بسته به خروار دارد

۷

خط سبز زنگار رنگ تو یارب

چو گوگرد سرخی چه مقدار دارد

۸

چرا روی کردی ترش تا ز خطت

نگین مسین تو زنگار دارد

۹

ندارم به روی تو چشم تعهد

که روی تو خود چشم بیمار دارد

۱۰

چو تیمار چشم خودش می نبینم

مرا چشم زخمی چه تیمار دارد

۱۱

مکن بیقرارم چو گردون که گردون

به صاحب قرانیم اقرار دارد

۱۲

به یک بوسه جان مرا زنده گردان

که جانم به عالم همین کار دارد

۱۳

فرید از لب تو سخن چون نگوید

که شعر از لب تو شکربار دارد

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۴۳

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۱۳:۰۷:۱۲
اگر روی تو نیست خورشید عالمچرا خلق را ذره کردار داردوگر نقطهٔ عاشقان نیست خالتچرا عاشقان را چو پرگار دارد...
user_image
مهربانو
۱۳۹۹/۰۲/۰۹ - ۰۵:۳۸:۲۸
ندارم روی تو چشم تعهد، که روی تو خود چشم بیمار دارد.. منظور شاعر چیست؟
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۲/۰۹ - ۱۰:۵۰:۳۷
گرامی مهربانوندارم به روی تو چشم تعهدکه روی تو خود چشم بیمار داردچشم داشتن از کسی به مانای انتظار داشتن استاشاره به چشم بیمار هم شاید به مانای خمار چشمی ست که دلربایی آن منظور است، و درین جا از بیمار توقعی نمی توان داشت ، اگر درست فهم کرده باشم:می گوید از روی تو انتظار وفای به عهد ندارم چنانچه از چشمان خمار تو