عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۵۳

۱

بیچاره دلم در سر آن زلف به خم شد

دل کیست که جان نیز درین واقعه هم شد

۲

انگشت نمای دو جهان گشت به عزت

هر دل که سراسیمهٔ آن زلف به خم شد

۳

چون پرده برانداختی از روی چو خورشید

هر جا که وجودی است از آن روی عدم شد

۴

راه تو شگرف است بسر می‌روم آن ره

زآنروی که کفر است در آن ره به قدم شد

۵

عشاق جهان جمله تماشای تو دارند

عالم ز تماشی تو چون خلد ارم شد

۶

تا مشعلهٔ روی تو در حسن بیفزود

خوبان جهان را ز خجل مشعله کم شد

۷

تا روی چو خورشید تو از پرده علم زد

خورشید ز پرده به‌در افتاد و علم شد

۸

تا لوح چو سیم تو خطی سبز برآورد

جان پیش خط سبز تو بر سر چو قلم شد

۹

چون آه جگرسوز ز عطار برآمد

با مشک خط تو جگر سوخته ضم شد

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۹۶
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۳۰۰
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۸۸

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۲/۲۷ - ۰۱:۰۳:۱۴
راه تو شگرف استبه سر می‌روم آن ره..