عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۲۹۷

۱

آن را که غمت به خویش خواند

شادی جهان غم تو داند

۲

چون سلطنتت به دل درآید

از خویشتنش فراستاند

۳

ور هیچ نقاب برگشایی

یک ذره وجود کس نماند

۴

چون نیست شوند در ره هست

جان را به کمال دل رساند

۵

زان پس نظرت به دست گیری

عشق تو قیامتی براند

۶

جان را دو جهان تمام باید

تا بر سگ کوی تو فشاند

۷

چون بگشایی ز پای دل بند

جان بند نهاد بگسلاند

۸

هر پرده که پیش او درآید

از قوت عشق بردراند

۹

ساقی محبتش به هر گام

ذوق می عشق می‌چشاند

۱۰

وقت است که جان مست عطار

ابلق ز جهان برون جهاند

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۱۴
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۳۱۴

نظرات