
عطار
غزل شمارهٔ ۳۲۰
۱
شبی کز زلف تو عالم چو شب بود
سر مویی نه طالب نه طلب بود
۲
جهانی بود در عین عدم غرق
نه اسم حزن و نه اسم طرب بود
۳
چنان در هیچ پنهان بود عالم
که نه زین نام و نه زان یک لقب بود
۴
بتافت از زلف آن روی چو خورشید
که گفت آن جایگه هرگز که شب بود
۵
نگارستان رویت جلوهای کرد
جهان گفتی که دایم بر عجب بود
۶
همی تا لعل سیرابت نمودی
جهانی خلق تشنه خشکلب بود
۷
بتا تا چشم چون نرگس گشادی
همه آفاق پر شور و شغب بود
۸
همی تا حلقهای در زلف دادی
سر مردان کامل در کنب بود
۹
چو از حد میبشد گستاخی خلق
مگر اینجایگه جای ادب بود
۱۰
خیال نار و نور افتاده در راه
حجاب و کشف جانها زین سبب بود
۱۱
درین وادی دل عطار را هیچ
نه نامی بود هرگز نه نسب بود
تصاویر و صوت


نظرات
نادر..