
عطار
غزل شمارهٔ ۶۰۵
۱
ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم
نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم
۲
پیش ز ما جان ما خورد شراب الست
ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم
۳
خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ریخت
ما همه زان جرعهٔ دوست به دست آمدیم
۴
ساقی جام الست چون و سقیهم بگفت
ما ز پی نیستی عاشق هست آمدیم
۵
دوست چهل بامداد در گل ما داشت دست
تا چو گل از دست دوست دست به دست آمدیم
۶
شست درافکند یار بر سر دریای عشق
تا ز پی چل صباح جمله به شست آمدیم
۷
خیز و دلا مست شو از می قدسی از آنک
ما نه بدین تیره جای بهر نشست آمدیم
۸
دوست چو جبار بود هیچ شکستی نداشت
گفت شکست آورید ما به شکست آمدیم
۹
گوهر عطار یافت قدر و بلندی ز عشق
گرچه ز تأثیر جسم جوهر پست آمدیم
تصاویر و صوت


نظرات
حسین.مرادزاده
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
غلامحسین آتشی
محمد ظاهرزاده
اسماعیل اسدی ده میراحمدی
م ر محقق
پاسخ کدامین سوال بگوید که چون عشق محبوب بر او جلوه کرد و وی مست گشت نه سوالی بماند و نه جوابی و نه حتی خودی انسان.استفاده از کلمه " نام " قبل از " بلی " (با توجه به اینکه بلی کلمه ی تصدیق است و بر روی هیچ شئی یا فردی از جهت تشخص آن قرار داده نمی شود) توجه را به نام و اسم معشوق در مستی عشق او جلب می نماید که وقتی نام او هست هیچ چیز دیگر به زبان عاشق مست و حتی در فکر و خیال او نمی گنجد.
شهرام زندی
nabavar
پریسا مالکی شریفی
مهدی شاه