
عطار
غزل شمارهٔ ۷۲۸
۱
ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده
از دیده دور گشته و در دل بمانده
۲
جانا عجب بماندهام از خود که روز و شب
تو با منی و من ز تو غافل بمانده
۳
کاری است پر عجایب و پوشیده کار تو
باری است اوفتاده و مشکل بمانده
۴
دری نهفتهای تو به دریای عشق در
ما از نهیب موج به ساحل بمانده
۵
جانها ز یک شراب الست تو تا به حشر
مست اوفتاده بر سر و در گل بمانده
۶
از یک شراب عشق تو بر لوح جان ما
نه نقش حق نه صورت باطل بمانده
۷
مردان پاکرو ز درازی راه تو
بی زاد و توشه بر سر منزل بمانده
۸
سرگشتکان کوی تو را در عتاب تو
واحسرتا ز عشق تو حاصل بمانده
۹
خاک سگان کوی تو عطار تا ابد
در شرح راه عشق تو مقبل بمانده
تصاویر و صوت



نظرات