
عطار
غزل شمارهٔ ۸۱۲
۱
بس نادره جهانی ای جان و زندگانی
جان و دلم نماند گر تو چنین بمانی
۲
شاهی خوب رویان ختم است بر تو اکنون
بستان خراج خوبی در ملک کامرانی
۳
از چشم نیم مستت پر فتنه شد جهانی
آخر بدین شگرفی چه فتنهٔ جهانی
۴
نه گفتهای کزین پس فتنه نخواهم انگیخت
پس طره نیز مفشان گر فتنه مینشانی
۵
تا دید آب حیوان لعل چو آتش تو
شد از جهان به یکسو از شرم در نهانی
۶
چون هر نفس لب تو جانی دگر ببخشد
کس ننگرد به عمری در آب زندگانی
۷
هرچند جان شیرین بردی به تلخی از من
تلخیم کرد لیکن شیرین ترم ز جانی
۸
چون جان شوربختم شیرینی از تو دارد
شاید اگر به تلخی جانم به لب رسانی
۹
عطار از غم تو زحمت کشید عمری
گر بر من ستمکش رحمت کنی توانی
تصاویر و صوت


نظرات