عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۳۴

۱

گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی

تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی

۲

سایه‌ای شو تا اگر خورشید گردد آشکار

تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی

۳

جانت در توحید دایم معتکف بنشسته است

تو چرا در تفرقه هر دم به صد عالم شوی

۴

بوده‌ای همرنگ او از پیش و خواهی بد ز پس

این زمان همرنگ او شو نیز تا همدم شوی

۵

چون نداری ز اول و آخر خبر جز بیخودی

گر بکوشی در میانه بیخود اکنون هم شوی

۶

رنگ دریا گیر چون شبنم ز خود بیخود شده

تا شوی همرنگ دریا گرچه یک شبنم شوی

۷

چیست شبنم یک نم از دریاست ناآمیخته

گر بیامیزی تو هم در بحر کل بی غم شوی

۸

ور در آمیزی ز غفلت با هزاران تفرقه

چون نتابد بحر صحبت بو که تو محرم شوی

۹

دل پراکنده روی از جام جم در آینه

جز پراکنده نبینی از پی ماتم شوی

۱۰

هیچ نبودی هیچ خواهی شد کنون هم هیچ باش

زانکه گر تو هیچ گردی تو ز هیچی کم شوی

۱۱

گر تو ای عطار هیچ آیی همه گردی مدام

ور همه خواهی چو مردان هیچ در یک دم شوی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۱۹

نظرات

user_image
امیر آجرلو
۱۳۹۶/۰۱/۲۱ - ۰۲:۳۳:۵۸
در بیت دهم، به جای "هیچ نبودی" می بایست "هیچ بودی" قرار گیرد که هم از لحاظ وزن و هم از جهت معنی صحیح شود.ضمناً در دیوان عطار به تصحیح تقی تفضلی "هیچ بودی" نوشته شده است.
user_image
سید محسن
۱۴۰۲/۰۲/۲۸ - ۱۵:۲۳:۱۲
درود بر ادیبان-با گذشت شش سال شایسته بود فرمایش امیر آجرلو در نظر گرفته می شد