عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۴۱

۱

ای راه تو را دراز نایی

نه راه تو را سری نه پایی

۲

این راه دراز سالکان را

کوته نکند مگر فنایی

۳

عاشق ز فنا چگونه ترسد

چون عین فنا بود بقایی

۴

چون از تو نماند هیچ بر جای

آنجاست اگر رسی بجایی

۵

ای دل بنشسته‌ای همه روز

بر بوی وصال جانفزایی

۶

در لجهٔ بحر عشق جانت

شد غرقه به بوی آشنایی

۷

دری که به هر دو کون ارزد

دانی نرسد به ناسزایی

۸

هرگز دیدی که هیچ سلطان

بر تخت نشست با گدایی

۹

هرگز دیدی که رند گلخن

می خورد ز دست پادشایی

۱۰

ای دل خون خور که آن چنان ماه

فارغ بود از غم چو مایی

۱۱

ای بس که من اندرین بیابان

ره پیمودم ز تنگنایی

۱۲

دردا که ز اشتران راهش

بانگی نشنیدم از درایی

۱۳

باری چه بدی که غول را هم

دل خوش کندی به مرحبایی

۱۴

چون در خور صومعه نیم من

اکنون منم و کلیسیایی

۱۵

در بسته چهار گوشه زنار

از حلقهٔ زلف دلربایی

۱۶

بس پرگره است زلفش و هست

زان هر گرهی گره‌گشایی

۱۷

گر خون دلم بریزد آن زلف

خون‌ریزی اوست خون بهایی

۱۸

گر تو سر عین عشق داری

دیری است که گفتمی صلایی

۱۹

ورنه ز درم برو که در پاش

دادند نشان پارسایی

۲۰

عطار تو خویشتن نگه دار

از آفت خویشتن نمایی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۲۴
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۷۰۲
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۶۴۶

نظرات