
عطار
بخش ۶۸ - از سر گرفتن قصّه
۱
الا ای ترجمان نفس گویا
تویی کز تو نشد پوشیده مبدا
۲
گهی املا کنی اسرار جان را
گهی انها کنی راز نهان را
۳
تو هم دربان جانی هم در دل
هم از روی حقیقت همسر دل
۴
لباس لطف در معنی تو پوشی
نه یک تن با همه گیتی تو کوشی
۵
گهی غوّاص باشی گه گهربار
گهی زهر آوری گاهی شکربار
۶
بجز آثار تو اندر زمانه
نماند هیچ چیزی جاودانه
۷
بقا هم از تو یابد آدمیزاد
هزاران آفرین بر جان تو باد
۸
کنون برخوان ز خسرو داستانی
بکن انجام کارش را بیانی
نظرات