
عطار
شمارهٔ ۱۸
۱
ای شب تو طریقِ زلفِ جانان داری
یعنی نتوان گفت که پایان داری
۲
ای صبح مرا جان به لب آمد امشب
آخر نَفَسی بزن اگر جان داری
نظرات