
عطار
شمارهٔ ۱۶
۱
شمع آمد و گفت: با چنین کار درشت
تاکی دارم نهاده بر لب انگشت
۲
آن را که به آتش است زنده که بسوخت
و آن راکه به بادی بتوان کشت که کشت
نظرات