
عطار
شمارهٔ ۸۳
۱
شمع آمد و گفت: دولتم دوری بود
کان شد که مرا پردهٔ زنبوری بود
۲
نوری که از او کار جهان نور گرفت
زان نور نصیب من همه نوری بود
نظرات