
عطار
شمارهٔ ۸۵
۱
شمع آمد و گفت: دوربین باید بود
در زخم فراق انگبین باید بود
۲
میخندم و باز آب حسرت در چشم
یعنی که چو جان دهی چنین باید بود
نظرات