
عطار
بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
۱
سایلی پرسید از آن دانای پاک
کاخرت چیست آرزو در زیر خاک
۲
گفت آنجا بایدم جان در میان
در میان جان جمال حق عیان
۳
چشم از هر سویم آورده درو
بی تشوش رویم آورده درو
۴
تا قیامت همچنان خوش مانده
بی خبر از آب وآتش مانده
۵
گر دمی این زندگی میبایدت
پای تا سر بندگی میبایدت
۶
بندگی از خود شناسی شد تمام
نیست مرد بی ادب صاحب مقام
نظرات