آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۵۴

۱

عاشقم و، عشق من زوال ندارد

رفتنم از کویت احتمال ندارد

۲

وای بحالم، ز بیکسی که بکویت

هیچکسم آگهی ز حال ندارد

۳

چون ندهم تن بدوری تو، که از پی

روز فراقت، شب وصال ندارد

۴

کام دل، از نخل قامت تو چه جویم؟!

خیر به جز حسرت، این نهال ندارد!

۵

شکوه ی جورش کجا برم که شهیدم

کرده و از کرده انفعال ندارد؟!

۶

خون اسیری کنون مریز که دانی

در صف محشر زبان لال ندارد

۷

چون نکند ناله در شکنجه ی دامش

مرغ دل آذر فراغ بال ندارد؟!

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۱۸:۱۳:۳۷
خیر به جز حسرت، این نهال ندارد