آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۵۷ - و له قطعه

۱

اصفهان، مصر بود و شد کوفه

ای که سر خیل کنیه‌ورزانی

۲

کس به ظلمت رضا نه، گر نبود

مادرش زانیه، پدر زانی

۳

بر سر خلق، دل نلرزیدت

دلشان گوی کز چه لرزانی؟!

۴

دادی ایمان بهای نان، جان نیز

من دهم زر، که بی‌خبر زانی

۵

پارهٔ نان خوریم هر دو، ولی

به گرانی تو، من به ارزانی

۶

به من آن پاره نان گوارا باد

به تو این حرص و آز ارزانی

۷

داشتم ز اهل آن دیار شگفت

خواند دهقان پیر برزانی

۸

زاد مردی نزاده مادر دهر

گویی این پیرزن، پسر زا، نی

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۴۲۷

نظرات