شیخ بهایی

شیخ بهایی

شمارهٔ ۱

۱

گر نبود خنگ مطلی لگام

زد بتوان بر قدم خویش گام

۲

ور نبود مشربه از زر ناب

با دو کف دست، توان خورد آب

۳

ور نبود بر سر خوان، آن و این

هم بتوان ساخت به نان جوین

۴

ور نبود جامهٔ اطلس تو را

دلق کهن، ساتر تن بس تو را

۵

شانهٔ عاج ار نبود بهر ریش

شانه توان کرد به انگشت خویش

۶

جمله که بینی، همه دارد عوض

در عوضش، گشته میسر غرض

۷

آنچه ندارد عوض، ای هوشیار

عمر عزیز است، غنیمت شمار

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سید
۱۳۹۱/۰۹/۰۳ - ۱۵:۱۲:۲۳
ای کاش این شعر شیخ بهایی در زمان ما بیشتر مورد توجه قرار می گرفت
user_image
ابوطالب رحیمی
۱۳۹۱/۰۹/۰۴ - ۰۵:۲۷:۴۳
نمی دونم کجا شنیدم یا این که منبع موثقی داره یا نه اما این بیت هم فکر می کنم مربوط به همین شعر باشه:ور نبود دلبر همخوابه پیش // دست توان کرد در آغوش خویش
user_image
شهاب داغباشی
۱۳۹۲/۱۰/۱۰ - ۲۲:۳۳:۵۵
سلام آقای رحیمینه این بیت زیبایی که فرمودید مربوط به بیت آخر یک حکایت از گلستان از باب قناعت هست
user_image
بابک
۱۳۹۲/۱۰/۱۱ - ۱۶:۴۶:۱۵
جایی این بیتم جزع این شعر خوندم نمی دونم از شیخه یانه؟ گوش تواند که همه عمر وی نشنود آواز دف و چنگ و نی
user_image
مریم
۱۳۹۳/۰۱/۱۴ - ۲۱:۱۴:۳۶
مدت هاست عمر عزیز بی مقدارترین چیز در دنیاست! واقعا شعر زیبایی است. گرفتار ظواهر دنیوی شدن و فراموش کردن انسانیت کار بشر امروزی شده! افسوس...
user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۷/۲۴ - ۱۲:۵۳:۰۰
باسلامشیخ بهایی رحمة الله علیه این شعر را در جواب جناب سعدی گفته اند، حکایت 29 گلستان سعدیاین مطلب را خود شیخ بهایی در کشکولشان تصریح کرده اند.موفق باشید
user_image
بابک
۱۳۹۵/۰۶/۲۰ - ۰۱:۱۷:۰۸
از شیخ سعدی: گوش تواند که همه عمر وینشنود آواز دف و چنگ و نیدیده شکیبد ز تماشای باغبی گل و نسرین بسر آرد دماغگر نبود بالش آگنده پرخواب توان کرد حجر زیر سرور نبود دلبر همخوابه پیشدست توان کرد در آغوش خویشوین شکم بی هنر پیچ پیچصبر ندارد که بسازد به هیچ این بنده بهاء الدین در
پاسخ شیخ چنین سروده است: گر نبود خنگ مطلا لگامزد بتوان بر قدم خویش گامور نبود مشربه از زرناببا دو کف دست توان خورد آبور نبود بر سر خوان آن و اینهم بتوان ساخت بنان جوینور نبود جامه ی اطلس ترادلق کهن ساتر تن بس تراشانه ی عاج ار نبود بهر ریششانه توان کرد بانگشت خویشجمله که بینی همه دارد عوضوز عوضش گشته میسر غرضآنچه ندارد عوض ای هوشیارعمر عزیز است، غنیمت شمار برگرفته از کشکول شیخ بهایی
user_image
ابوالحسن کاشانی
۱۴۰۰/۰۶/۱۶ - ۰۵:۵۰:۵۷
با سلام موضوع شعر قناعت است همان گنجی که در زمان ما کمیاب شده است و هیچ کس به هیچ حدی از زندگی راضی نیست و حرص و طمع وجودمان را پر کرده است.