
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۱۱
۱
بگرد ای جوهر سیال در مغز بهار امشب
سرت گردم نجاتم ده ز دست روزگار امشب
۲
بر یاران ترشروی آمدم زین تلخکامیها
ز مستی خندهٔ شیرین به رویم برگمار امشب
۳
ز سوز تب نمینالم طبیبا دردسر کم کن
مرا بگذار با اندیشهٔ یار و دیار امشب
۴
هزاران زخم کاری دارم اندر دل ولی هر دم
ز یک زخم جگر ترساندم بیماردار امشب
۵
گرم خون از جگر بیرون زند نبود عجب زیرا
که از خون لب به لب گشته است این قلب فگار امشب
۶
فنای سینهریشان گرمی ناب است ای ساقی
بده جامی و برهانم ز رنج انتظار امشب
۷
شب هجرانم از جان سیر کرد آن زلف پرخم کو
که در دامانش آویزم به قصد انتحار امشب
۸
مده داروی خواب ای غافل از شب زندهداریها
خوشم با آه آتشناک و چشم اشکبار امشب
۹
اگر نالد «بهار» از زخم دل نالد، نه زخم سل
پرستاران چه میخواهید ازین بیمار زار امشب
تصاویر و صوت

نظرات
آزادالی
سیدمحمد امیرمیران
جواد
خسرو(آئینه)
بی سواد
علی
۸
علی رضازاده کاشانی
علی رضازاده کاشانی