ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۵۱

۱

بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد

یارب مبادا کز خطا خط بر من مسکین کشد

۲

دلدادگان از هر طرف برگرد او بربسته صف

بگرفته دامانش به کف گه آن کشد گه این کشد

۳

گر جان به کف باید نهاد این بندهٔ مسکین نهد

ور بار غم باید کشید این خاطر غمگین کشد

۴

گر باغبان گل پرورد کز وی زمانی برخورد

یا زحمت کانون برد یا محنت تشرین کشد

۵

ای بلبل شیرین‌زبان به گر نبندی آشیان

درگلشنی کش‌ باغبان‌ صد منت از گلچین کشد

۶

خسرو نداند از گدا رندی که در ویرانه‌ای

برکف می گلگون نهد در بر بتی شیرین کشد

۷

جانا کشد جان بهار اندر شکنج زلف تو

زنجی که نالان صعوه‌ای‌از چنگل‌شاهین کشد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۰۴۹
عندلیب :

نظرات

user_image
احمد لماس
۱۳۹۸/۰۲/۱۷ - ۰۱:۰۳:۰۳
در مصرع آخر زنجی به احتمال قوی رنجی بوده است که سهوا اینگونه درج شده است.