
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۱۱۵ - ضلال مبین
۱
دیدم به بصره دخترکی اعجمی نسب
روشن نموده شهر به نور جمال خویش
۲
میخواند درس قرآن در پیش شیخ شهر
وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش
۳
میداد شیخ، درس ضلال مبین بدو
و آهنگ ضاد رفته به اوج کمال خویش
۴
دختر نداشت طاقت گفتار حرف ضاد
با آن دهان کوچک غنچه مثال خویش
۵
میداد شیخ را به «دلال مبین» جواب
وان شیخ مینمود مکرر مقال خویش
۶
گفتم به شیخ راه ضلال اینقدر مپوی
کاین شوخ منصرف نشود از خیال خویش
۷
بهتر همان بود که بمانید هر دوان
او در دلال خویش و تو اندر ضلال خویش
تصاویر و صوت

نظرات
حامد نوحه خوان
علیاکبر مصورفر
nabavar
حامدحبیبی