ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۱۳۸ - در سوگ پدر

۱

دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر

بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان

۲

دربغ از آن دل دانا که از جفای سپهر

گزید خاک سیه را ز بهر خویش مکان

۳

صبوری آن ملک شاعران طوس برفت

بجای ماند همه ملک شعر بی‌سلطان

۴

شد از میانه ادیبی که ملک دانش را

حیات بود بدو چون حیات جسم به جان

۵

شد از میانه یکی فاضلی معانی‌سنج

که داشت نامهٔ دانش بنام او عنوان

۶

دگر نیابد گیتی شبیهش از اشباه

دگر نیارد دوران قرینش از اقران

۷

بغیر طبع و دل راد او ندیده کسی

نهفته گردد در خاک‌، قلزم و عمان

۸

بغیر رای رزینش کسی ندارد یاد

که آفتاب شود زیر خاک تیره نهان

۹

چو بود گنج خرد در زمین نهان گردید

بلی هماره بود گنج در زمین پنهان

۱۰

شکست رونق بازار فضل ازین سودا

ببست دکهٔ علم و هنر ازبن خسران

۱۱

به سوگواری او بین به نامه و خامه

یکی دریده قبا و یکی بریده زبان

۱۲

نبود در سر او جز هوای آل رسول

نبود در دل او جز محبت اینان

۱۳

ز دار فانی بگرفت ره سوی باقی

که گفته است خدا « کل من علیها فان‌»

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۱۱۱
عندلیب :

نظرات