
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۴۳ - هدیهٔ دوست در زندان
۱
حضرت سالار بهر مرغ گرفتار
از ره اکرام آب و دانه فرستاد
۲
آب حیات اندرون کوزهٔ مینا
تا دهدم عمر جاودانه، فرستاد
۳
هفت عددکوزهٔ نبات کرم کرد
سه خم شیرین می مغانه فرستاد
۴
از سر انصاف، تلک عشرکامل
تا نزنم در نقیصهچانه، فرستاد
۵
یاشد رمزی گر امتنان رهی را
خربزهبخشید و هندوانهفرستاد
۶
دانستاین بنده تشنهٔ سخن اوست
کاهلی طبع را بهانه فرستاد
۷
خشکلبم یافت، زان قبل شکر تر
در عوض شکرین ترانه فرستاد
۸
شکر کنم زو که این همه شکر تر
در خم سربسته بینشانه فرستاد
۹
یا بدل شعر تازه نزلی موزون
شهد و شکر کرده در میانه فرستاد
۱۰
بختش خواهم بلند و هیچ نبینم
کاو بفرستاد هدیه یا نفرستاد
تصاویر و صوت

نظرات