
ملکالشعرا بهار
بخش ۸۱ - در صفت پاسبان
۱
پاسبان باید از نژاد اصیل
تا کند عیب خلق را تعدیل
۲
پاسبان دوستدار خلق بود
رهبر و غمگسار خلق بود
۳
پاسبان باید آدمیزاده
مشفق و نیکخوی و آزاده
۴
پاسبان گر نه بینیاز بود
دست او هر طرف دراز بود
۵
رشوهخواره نه پاسبان باشد
بلکه او شبرو و عوان باشد
۶
روز روشن میانهٔ برزن
چارقد برکشیدن از سر زن
۷
در بر خلق مویش آشفتن
لت زدن، زشت و ناسزا گفتن
۸
پای ببریدن از پی پاپوش
یا پی گوشواره کندن گوش
۹
نه سزاوار پاسبانانست
کاین عمل شیوهٔ عوانانست
۱۰
کارشان نیست در خلا و ملا
جز که جفت و جلا و بند و بلا
۱۱
عامه دزدند و ابله و بدروز
پاسبان نیز قوز بالاقوز
۱۲
کار اهل صلاح و ستر و عفاف
هستمشکلدراینبزرگ مصاف
نظرات