
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه از یک قطعه فرانسه
۱
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت ناگه به سنگی دچار
۲
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت:
کرم کرده راهی ده ای نیکبخت
۳
گران سنگ تیره دل سخت سر
زدش سیلی و گفت: دور ای پسر!
۴
نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد
به کندن در اِستاد و ابرام کرد
۵
بسی کند و کاوید و کوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود
۶
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز خواهی کماهی رسید
۷
برو کارگر باش و امّیدوار
که از یاس جز مرگ ناید بهبار
۸
گرت پایداریْسْت در کارها
شود سهل پیش تو دشوارها
تصاویر و صوت

نظرات
شایان طغرائی
محمد
نیما سعادتی
مرتضی قدرتی خاکستر
سید روح اله زاهدی