مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۶۸

۱

خسرو زرین سپر دوش شد اندر کمان

تافت چو نیم آینه جرم مه از قیروان

۲

بود سیه شش جهات همچو ز آب آینه

سرخ بر آم د دو قطب همچو زآتش سنان

۳

دست فلک زان نهاد آینه بر طاق قوس

کز یرقان دید پر، چشم عروس خزان

۴

طاق پل اکنون و آب آینه دان در غلاف

شهپر طاوس و برف آینه در پرنیان

۵

تو ز کمان شد به شکل آینه گون برگ سبز

تا سپر زرنگار حربه کشید از کمان

۶

آینه دستی است شاخ پنجه بریده زبن

شعبده کاری است چرخ بیضه نما از دخان

۷

برف که زال زرست غنچه جوان روی ازوست

ز آهک فرتوت دان کاینه ماند جوان

۸

کار بهار و خزان بر صفت آینه است

کز پس پشت صفاش هست کدورت عیان

۹

چشمه خورگر ز خاک بیش نهان شد رواست

کان بصفا آینه است وین بصفت ناتوان

۱۰

آینه زین روی بس خاصه درین ربع خاک

جبهت کهف امم قدوه آخر زمان

تصاویر و صوت

نظرات